روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(3)






ويژگي هاي انسان از ديدگاه اسلام (انسان شناسي ديني)

انسان در جايگاه يکي از پديده هاي هستي، سرنوشتي جدا از ساير پديده هاي جهان نمي تواند داشته باشد. در عين حال، اين پديده (انسان) ويژگي هاي مختص به خود را دارد. اين ويژگي ها سبب شده که تکامل و شيوه ي تکامل آدمي با ساير پديده ها متفاوت باشد.

1. ويژگي تکاملي انسان

ويژگي تکاملي انسان از ويژگي وجودي و ماهيت او سرچشمه مي گيرد. انسان در عين اينکه مرکب حقيقي و واحد حقيقي به شمار مي رود، موجودي داراي دو بعد اساسي است. اين موضوع سبب امتياز او از ديگر موجودات مي شود. يکي بعد مادي يا خود طبيعي که همان تمايلات و غرايز او است و ديگري بعد معنوي که جنبه ي ملکوتي دارد و در فلسفه، روح ناميده مي شود. (1) بعد مادي انسان محسوس تر از جنبه ي معنوي او و فعليت يافته است. بر عکس، بعد معنوي انسان که امري بالقوه مي نمايد، حياتي تر، با اهميت تر و با معناتر است؛ يعني در طليعه ي پيدايي، امري بالقوه و هم سطح طبيعت است که در اثر تکامل جوهري مجرد مي شود. فعليت يافتن و تحقق بعد معنوي انسان به شرايط مناسب بستگي دارد؛ به طوري که مي تواند بر حسب مساعدت يا عدم مساعدت شرايط، فعليت يابد يا نيابد و در صورت فعليت يافتن، به طور کامل تحقق يابد يا به طور ناقص. همچنين کيفيت تحقق آن، بسته به شرايط، در موارد گوناگون متفاوت است. به صورتي که مي تواند يا به افراط يا به تفريط کشانده شود يا بين جنبه هاي متخلف آن هماهنگي پديد آيد. (2)
ارتباط بين دو بعد وجودي انسان بسيار قوي است. اول آنکه بعد مادي، ميدان فعاليت بعد روحي انسان است و اين بعد در بعد مادي به فعليت مي رسد. سير تکاملي انسان از حيوانيت آغاز و به سوي انسانيت کمال مي يابد. روح انسان در دامن جسم او زاييده مي شود، تکامل مي يابد و به استقلال مي رسد. البته انسانيت در انسان اصالت و استقلال دارد و صرفاً انعکاسي از زندگي حيواني او نيست. (3) دوم آنکه، بعد مادي همواره طالب اشباع بي قيد و شرط و جوياي تأمين و تضمين خود است. جاذبه ها و کشش هايي مثل ميل به غذا، ميل به خواب، ميل به استراحت و امثال اينها انسان را به سوي بعد مادي خود مي کشاند. در عين حال، بعد معنوي انسان نيز داراي کشش هايي است که انسان را به سوي خود مي کشد. به علت اين عناصر متضاد همواره در انسان کشمکش دروني وجود دارد که او را از اين سو به آن سو مي کشاند. اين تضاد دروني همان است که در زبان دين، تضاد عقل و جهل، عقل و نفس يا روح و بدن ناميده مي شود. سوم آنکه، تکامل انسان به لحاظ بدني و عضوي به حد توقف رسيده است. پس قلمرو تکامل انسان در بعد معنوي او است. حال اين بعد استعدادهاي گوناگوني دارد. بنابراين، کمال وجودي انسان در گرو رشد و پرورش همه ي استعدادهاي موجود و ظهور و بروز کليه ي صفات و خصايص نوعي او در حد کمال است. پس انساني به تکامل رسيده که به سوي يک استعداد گرايش نيابد، بلکه همه ي استعدادهاي خود را با هم رشد دهد.

2. ويژگي عقل

بين استعدادهاي خاص انسان، استعداد عقلاني اهميت ويژه اي دارد. در انسان شناسي اسلامي بر اين وجه از ويژگي انسان تأکيد بسياري شده است به گونه اي که آن را پيامبر باطني انسان شمرده و اصول دين را جز با تحقيق عقلاني نپذيرفته و در فروع دين نيز، عقل را يکي از منابع اجتهاد معرفي کرده است. عقل در مقام ابزاري آن، نيرو و قوه ي تجزيه و تحليل است که با آن مي توان خير را از شر تميز داد. در واقع، منظور از عقل در جايگاه منبعي از منابع تعليم و تربيت اسلامي، استعداد يا نيرويي است که انسان با آن، حقيقت را از خطا، حق را از باطل يا درست را از نادرست تشخيص دهد و به شناخت و معرفت کلي مي رسد. (4) به بيان ديگر، توانايي درک و تميز، تشخيص، مقايسه و پيش بيني منوط به جنبه ي عقلاني انسان مي شود. (5)

3. ويژگي آزادي

انسان به حکم آنکه داراي جوهر روحاني مستقل است و اراده اش از درون ذات روحاني اش سر چشمه مي گيرد، مختار و آزاد است. (6) اختيار داشتن با مقهور غير نبودن مساوي است. بدين منظور، بايد مرز هاي خودي و بيگانه شناخته شود.
عوامل بيگانه به دو دسته اند: بيروني و دروني؛ يعني نه تنها بيگانگان بيروني مي توانند اراده ي انسان را به اسارت در آورند، بلکه بيگانگان دروني نيز مي توانند آن را تحت سلطه ي خود در آورند. اين بيگانگان دروني همان رذايل هستند که انسان براي آزاد و مختار بودن ناگزير است خود را از آن ها برهاند. (7) بيگانگان بيروني عبارتند از: جامعه، طبيعت و تاريخ. اين عوامل با ايجاد محدوديت ها مي توانند اراده ي انسان را تحت تأثير قرار دهند. به طور مثال، محيط طبيعي محدوديت هايي را پيش روي انسان نهاده يا جامعه تعيين کننده ي نوع زبان فرد، نحوه ي بروز و کنترل عواطف، فرهنگ و تمدن او است. در عين حال انسان مي تواند با نيروي تفکر و تعقل خود اين محدوديت ها را کنترل کند. براي مثال، در مورد محدوديت هايي که محيط طبيعي براي انسان پديد آورده است، آدمي مي تواند با نيروي تعقل، قوانين کلي جهان را کشف و به کمک اين قوانين خود را از جبر محيطي و محدوديت هاي طبيعت برهاند. (8) همان گونه که خداوند وعده داده است، نيرو هاي طبيعت را به تدريج زير سلطه ي خويش در آورد.
از ديدگاه اسلام، انسان مي تواند با انتخاب ابزار و به کارگيري آن ها جامعه و تاريخ را مطابق با اراده ي خويش بسازد، نه آنکه محصول آن ها باشد. او در انتخاب اهداف و راه و روش زندگي خويش آزاد است و اگر چنين نبود، موضوع مسئوليت انسان منتفي مي شد، چرا که اساساً آزادي و اختيار انسان از يک سو و مسئوليت وي از سوي ديگر لازم و ملزوم يکديگرند. (9) ذکر اين نکته نيز لازم است که آزادي مورد نظر اسلام فقط در چارچوب قوانين الاهي معنا مي يابد و از نوع آزادي به معناي آنچه امروزه در ليبراليسم غرب مفهوم مي شود، متفاوت است.

4. ويژگي خود آگاهي

انسان ميان انواع آفريدگان، يگانه موجودي است که ظرفيت و توان خودآگاهي دارد. خود آگاهي عبارت از ادراک کيفيت و سرشت خويش، کيفيت و سرشت جهان و کيفيت و سرشت رابطه ي خويش با جهان است. (10) اسلام عنايت ويژه اي به اين نکته دارد که انسان خود را بشناسد و موقعيت خويش را در جهان آفرينش تشخيص دهد. اين همه تأکيد در قرآن درباره ي انسان براي اين است که انسان خويشتن را، آنچنان که هست، بشناسد و مقام و موضع خود را در عالم وجود درک کند. هدف از اين شناخت نيز آن است که خود را در عالم وجود درک کند. هدف از اين شناخت نيز آن است که خود را به مقام والايي که شايسته ي آن است برساند. (11) (و الا تکونوا کالذين نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون) (حشر: 19)؛ از آنان مباشيد که خدا را فراموش کردند، پس خدا آن ها را از خودشان فراموشانيد. آنان همه فاسقانند. رسول اکرم (ص) نيز مي فرمايد: «من عرف نفسه عرف ربه» هر که خود را بشناسد، خداي خويش را مي شناسد.
من عرف زين گفت شاه اوليا عارف خود شو که بشناسي خدا
خود انسان همان چيزي است که روح الاهي ناميده مي شود و با شناخت آن است که انسان احساس شرافت، کرامت و تعالي مي کند، به خداي خويش پي مي برد و مقدسات اجتماعي و اخلاقي برايش معنا و ارزش مي يابد.

5. ويژگي هدفمندي انسان

بر اساس ويژگي هاي متعدد و متنوعي که براي انسان متصور است، به نظر نمي رسد استعداد هاي او براي رسيدن به کمال مطلوب و نوع ماهيتي که مي تواند به دست آورد، محدود باشد. بستر حرکت تکاملي انسان در قرآن صراط مستقيم نام يافته، و آن مسيري است که نه به افراط گرايش دارد، نه به تفريط. (12) در اين بستر، انسان رو به سوي کمال مطلق دارد. (الي ربک منتهاها)؛ بنابراين، در منطق اسلام، هدف اصلي زندگي جز خدا چيز ديگري نمي تواند باشد. قرآن مي فرمايد: (ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون) (ذاريات: 56). يا از زبان حضرت ابراهيم نقل مي کند (ان صلاتي و نسکي و محياي و مماتي لله رب العالمين) (انعام: 162)؛ نماز و عبادت و زندگي و مرگ من براي پروردگار جهانيان است. البته لازم به يادآوري است که در راه رسيدن به اين هدف، اهداف ديگري نيز وجود دارد که در فرآيند زندگي انسان همسان، هم عرض و در يک رتبه نيستند. برخي از اين هدف ها، هدف هاي مقدماتي و زمينه ساز نيل به هدف هاي بالاتر و برخي ديگر، هدف هاي ميانه و حد واسط هدف هاي مقدماتي و نهايي هستند. به عبارت ديگر اين سه دسته هدف (هدف مقدماتي، واسطه اي و نهايي) در طول يک ديگرند. مقصود از هدف و کمال نهايي انسان، نقطه اي است که کمالي فراتر از آن براي انسان متصور نيست و قرآن مجيد از اين نقطه ي اوج، با واژگان فوز (کاميابي)، فلاح (رستگاري) و سعادت (خوشبختي) ياد کرده است. (13) مصداق اين کمال نهايي قرب به خداوند است (14) که همه ي کمالات جسمي و روحي، مقدمه ي رسيدن به آن و انسانيت انسان در گرو دستيابي به آن است. (15)

زيرنويسها

1- حسين مظاهري، جهاد با نفس، ج 1، ص 39.
2- غلام حسين شکوهي، تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 4- 28.
3- محمد تقي جعفري، شناخت انسان در تصعيد حيات تکامل، ص 86 -189.
4- سيد علي اکبر حسيني، مباحثي چند پيرامون مباني تعليم و تربيت اسلامي، ص 33 و 201-209.
5- علي شريعتمداري، تعليم و تربيت اسلامي، ص 23-82.
6- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.
7- عبدالکريم سروش، حکمت و معيشت، ص 80.
8- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.
9- ولي الله موسوي، سيماي انسان آرماني، ص 115-138.
10- علي شريعتيف انسان بي خود، ص 131.
11- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.
12- ولي الله موسوي، سيماي انسان آرماني، ص 115-138.
13- محمود رجبي، انسان شناسي سلسله دروس انديشه هاي بنيادين اسلامي، ص 13- 34 و 203 -204.
14- سيد علي اکبر حسيني، مباحثي چند پيرامون مباني تعليم و تربيت اسلامي، ص 33 و 201-204.
15- محمود رجبي، انسان شناسي، سلسله دروس انديشه هاي بنيادين اسلامي، ص 13- 34 و 203 -204.

منبع:نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 1